قدس آنلاین: طبق اعلام اسامی فیلمهای بخش «نگاه نو»، فیلمهای «روز صفر» به کارگردانی سعید ملکان و «لباس شخصی» به کارگردانی امیرعباس ربیعی روایتگر بخشی از اتفاقات مهم و مرتبط با تاریخ و منافع ملی کشور هستند و احتمالاً فیلمهایی با این نگاه با اعلام فیلمهای سودای سیمرغ بیشتر خواهد شد. عدهای بر این باورند اهدای تندیس سردار شهید سلیمانی به بهترین فیلم جهاد و مقاومت در جشنواره فیلم فجر امسال، مسیر تازهای را پیش روی سینمای استراتژیک ایران قرار خواهد داد. درباره این موضوع و وضعیت تولیدات سینمایی در خط جهاد و مقاومت با «سعید مستغاثی» منتقد سینما که سابقه ریاست انجمن منتقدان سینمای ایران را داشته و دو دوره عضو هیئتداوران جشنواره فیلم فجر بوده است، گفتوگو کردیم که میخوانید.
* امسال جشنواره فیلم فجر تندیس شهید سلیمانی را برای بهترین فیلم حوزه جهاد و مقاومت در نظر گرفته است. در شرایطی که فیلمهایی با موضوع جهاد و مقاومت سهم کمی از فیلمهای سینمای ایران را تشکیل میدهند، اهدای این تندیس را در جشنواره امسال چطور ارزیابی میکنید؟
به نظرم این کارها سطحی به نظر میرسد اینکه تندیسی را به نام شهید سلیمانی اهدا کنند در حالی که برنامهریزی برای سینمای ایران خلاف جهت دیدگاه شهدایی همچون سردارسلیمانی است، طنزی بیش نیست. به کدام فیلمها قرار است جایزه بدهند؟ فیلمهایی که مملو از خانوادههای ازهم پاشیده، خیانت، مهاجرت، روابط غیراخلاقی و الفاظ رکیک است. در یک سال به تعداد انگشت دستان، فیلمهایی با مضمون جهاد و مقاومت داریم، چون جهتگیری درستی نیست. این جهتگیری هم برای حال نیست و امروز نباید فکر شود که سرداری شهید میشود پس باید به موضوع جهاد و مقاومت ضریب داد. سالهاست مسئله دفاع، مقاومت و مدافعان حرم مطرح است، ولی سینمای ایران در این سالها قدم بزرگی در این راستا برنداشته و حالا قدمی سطحی برداشتهاند که نشان از خالی بودن دست مدیران سینمایی دارد.
در این سالها جشنوارههایی با محوریت جهاد و مقاومت کم نداشتیم، اما دستاورد آنها چه بوده است؟ آیا تأثیری در جریان تولیدات سینمایی ایران گذاشتهاند؟
جشنواره مقاومت یک سال درمیان برگزار میشود و کارهای خوبی هم در آن شده است. مثلاً توانسته فیلمسازان مقاومت جهان را جذب کند ولی بودجهای که به این جشنواره میدهند بسیار پایین است. اگر از این جشنواره حمایت بیشتری میشد، عملکرد گستردهتر و بهتری داشت. متأسفانه عدم اختصاص بودجه کافی به جشنوارههای اثرگذار و سرریز بودجهها به سمت جشنوارههای بیخاصیت و متضاد با اهداف انقلاباسلامی، سینمای ما را به مسیر انحرافی برده است. در سال حدود چهار یا پنج فیلم همسو با انقلاباسلامی ساخته میشود این در حالی است که جمعیت مخاطبان سینما در یک سال ۵ درصد جمعیت کشور هم نیست. کسانی که این روزها برای تشییع پیکر سردار عزیزشان در میدان بودند جایی در سینما ندارند، چون دغدغههایشان را روی پرده سینما نمیبینند.
آیا سینمای بدنه با میدان دادن به فیلمهای طنز مبتذل یا فیلمهای اجتماعی ناامیدکننده و سیاه، سلیقه مخاطب را تغییر شکل داده است؟ چرا فیلمهایی با محوریت منافع و مصالح ملی کمتر روی پرده سینما میروند و متأسفانه همین فیلمها هم تماشاگر زیادی ندارند؟
آمار رسمی میگوید حدود ۹۵ درصد مردم ایران به سینما نمیروند و مخاطب این سینما نیستند. چندین سال است حرکت عظیم راهپیمایی اربعین برگزار میشود، اتفاقی که دنیا را به شگفتی واداشته ولی به جز چند مستند، حتی یک فیلم داستانی سینمایی یا تلویزیونی در این باره ساخته نشده است. چنین حرکتی در تاریخ کمنظیر است ولی کمکاری در این حوزه زیاد است. سینمای ما موضعی نسبت به وقایع کشورش ندارد در حالی که سینمای غرب به مسائل مبتلابه خودشان اهمیت میدهد. ۷۰ درصد فیلمهایی که در گلدن گلوب امسال جایزه گرفتند به مسائل مستقیم خودشان ربط دارد. فیلم ۱۹۱۷ جایزه بهترین فیلم درام را گرفته در حالی که بیش از ۱۰۰سال پیش جنگ جهانی اول تمام شده ولی این فیلم جایزه میگیرد. در کشور ما هنوز ۳۰ سال از جنگ نگذشته میگویند تمام شد و دیگر فیلمهایی از این جنس نسازید. فرق دو سینما همین جاست.
یعنی سینمای آنها دارای نگاهی استراتژیک است و اینجا چنین نگاهی به سینما وجود ندارد، یعنی سینمای استراتژیک و دارای مضامین راهبردی نداریم؟
نه فقط نگاه استراتژیک که نگاه ملی هم به سینما نداریم، اینکه دغدغههای مردم چیست؟ مثلاً درباره تشییع پرشکوه شهید سلیمانی این دغدغه وجود دارد چرا حضور مردم میلیونی بود، مگر این سردار چه داشت؟ چنین فرماندهی در قلب مردم جا دارد و در حد تشییع پیکر امامخمینی(ره) مردم در صحنه حضور داشتند. این حضور پرشکوه نشاندهنده خواسته مردم در عرصههای سیاسی و فرهنگی است.
در چنین شرایطی این نگرانی برای تولید اثر درباره شهید سلیمانی وجود دارد که نگاه احساسی و شعارزده بر تولیدات غالب نشود، نظر شما در این باره چیست؟
اولاً باید اثر تولید شود تا بتوان درباره این نگاه غالب صحبت کرد تا زمانی که این ترس و نگرانی وجود داشته باشد، اثری تولید نمیشود. میگویند درباره ائمهاطهار(ع) یا پیامبران فیلم نسازیم که شاید چهرهشان به درستی نشان داده نشود در حالی که انبوهی از فیلمها درباره حضرت مسیح(ع) یا دیگر شخصیتهای سیاسی و دینی در سینمای غرب ساخته میشود. باید اجازه ساخت فیلم به فیلمسازان ما داده شود حتی اگر نقص داشته باشد، چون دیکته نانوشته غلط ندارد. معمولاً تولید اثر درباره شخصیتهای اثرگذار و مهم در حد شعار و سخنرانی باقی میماند و اتفاق خاصی هم نمیافتد. به نظرم نباید هراس از ساخت آثار شعاری و احساسی داشت شاید یکی دو اثر این طور ساخته شوند ولی حتماً اثر خوب هم از دل این تولیدات بیرون میآید. سالهاست در سینمای ما این مسئله مطرح میشود که سراغ این موضوعات نروید که در دام شعارزدگی میافتید.
در واقع اسیر ذهنیتهای از پیش تعیین شده برای آثار تولید نشده میشویم؟
همین طور است. در واقع این ترس را در دل فیلمسازان میاندازند که کسی سراغ این موضوعات نرود. میگویند درباره امامحسین(ع) فیلم نسازید شاید به شخصیت ایشان توهین شود. کسی سراغ این شخصیتها نمیرود به همین دلیل فیلمسازان ما در دایره محدودی از موضوعات، منجمد شدهاند و کاری به دغدغهها و خواستههای مردم ندارند. خالی کردن میدان از تولید آثار ارزشی، عرصه را برای آثار طنز مبتذل و آثار اجتماعی یأسآفرین باز کرده است.
با نگاهی خوشبینانه میتوان پذیرفت اهدای تندیس سردار شهید سلیمانی برای بهترین فیلم جهاد و مقاومت از سوی متولیان این دوره جشنواره فیلم فجر، راهگشای سینمای ایران برای ورود به سینمای استراتژیک باشد؟
به نظرم لفظ سینمای استراتژیک مانعی برای حرکت سینمای ایران به سمت خواستهها و دغدغههای مردمی است. سینمای غرب ایدئولوژیک است و همه ژانرهایشان برای ایدئولوژی مادیگرایانه خودشان است ولی در کشور ما سینما را انشقاق میدهند. میگویند اگر سینمای دینی میخواهی به فلان مسیر برو و اگر سرگرمی میخواهی از این مسیر برو. در حالی که وقتی از سینمای ایدئولوژیک حرف میزنیم یک فیلم ملودرام یا یک انیمیشن هم در ذیل آن میگنجد. وقتی یک خانواده تراز ایرانی اسلامی را در سینما نشان دهید این سینمای استراتژیک است چون ایدئولوژی مشخصی دارد. قرار نیست فقط فیلمهای پرهزینه ساخته شود تا بگوییم سینمای استراتژیک.
سینمای ایران باید هویت ایرانی اسلامی داشته باشد، اگر در مسیر ایدئولوژی ایرانی اسلامی نباشید در مسیر ایدئولوژی غربی قرار میگیرید. ایدئولوژی نوع رفتار در خانوادهها، نوع روابط اجتماعی، نوع برخوردها و نوع عبادت و میهنپرستی است چون در سبک زندگی میگنجد. آنها در فیلمهایشان میگویند دشمن به مرزها و کاخهای ما حمله نکرده بلکه به ایدئولوژی و پرچم ما حمله کرده است. مسئله امروز ما مسئله سینمای استراتژیک، سینمای معناگرا، سینمای دینی و غیره نیست بلکه سینمای ایران یعنی سینمای ایرانی اسلامی که ایدئولوژی در متن آن حل شده باشد.
در حالی که بسیاری از فیلمهای روی پرده ما خارج از این دایره است؟
پیشینه سینمای ایران برگرفته از دو سده تهاجم فرهنگی غرب و سکولاریزه کردن جامعه ایران بوده است که سکولاریزه کردن در فضای فرهنگی جامعه ما باقی مانده و با فیلمهای روی پرده به آن دامن زده میشود. در نتیجه هر اتفاقی میافتد، آن را به سینمای دینی و غیردینی جداسازی میکنند. این همان تفکر سکولاریسم است که سینمای ایران را از ایدئولوژی حاکم بر کشور جدا میکند. اصل این است که در یک ملودرام خانوادگی یا انیمیشن، سبک زندگی ایرانی اسلامی دیده شود. مدیران سینمایی و فیلمسازان ما باید متوجه این مسئله باشند که سینمای غرب، سینمایی کاملاً ایدئولوژیک است. از فیلم «جنگ ستارگان» بگیرید تا «روزیروزگاری در هالیوود» و «جوکر» و غیره. تفکیکی که نگاه سکولاریزم بر سینمای ایران حاکم کرده موجب انشقاق در سینما شده و یک فیلمساز نمیتواند یک اثر داستانی درباره راهپیمایی اربعین بسازد، چون آن را در رسته سینمای استراتژیک دستهبندی میکند.
نظر شما